معنی غیر ثابت
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Movable
عربی به فارسی
عاریه ای بسته بمیل دیگری , مشروط بشرایط معینی , مشکوک , مصر , التماس کن , پرمخاطره
ثابت
نامتناقض , استوار , ثابت قدم , ثابت , مقطوع , ماندنی , بی جنبش , بی حرکت , جنبش ناپذیر , غیر منقول , بیع ناپذیر , محروم نشدنی , لا یتجزا , تغییر ناپذیر , یکنواخت , نامتغیر , ساکن , استاده , بی تغییر , ایستا , محکم , پرپشت , پی درپی , مداوم , پیوسته ویکنواخت کردن , استوار یا محکم کردن , ساکن شدن
فارسی به عربی
ثابت، حازم، دائم، دیمومه، شرکه، صحیح، ضع، غیر قابل للتعدیل، موالی، واثق
لغت نامه دهخدا
ثابت. [ب ِ] (اِخ) اللغوی. رجوع به ثابت بن ابی ثابت عبدالعزیز اللغوی شود.
ثابت. [ب ِ] (اِخ) ابن ودیعهبن خدام. یکی از بنی امیهبن زیدبن مالک. ابن حجر از ابن سعد روایت کند که پدر ثابت ازمنافقین بود و او غیر ثابت بن یزید معروف بابن ودیعهاست، زیرا نسب آنها مختلف است چه ودیعه نام پدر صاحب ترجمه است در مورد ثابت بن یزید نام مادر او است.
ثابت. [ب ِ] (اِخ) ابن محمدبن عبدالملک ملقب به شمس الدین. رجوع به شمس الدین بن ثابت محمدبن عبدالملک شود.
ثابت. [ب ِ] (اِخ) ابن علی کوفی. او راست: کتاب خلق الانسان وخلق الفرس. و رجوع به ثابت بن عبدالعزیزاللغوی شود.
ثابت. [ب ِ] (اِخ) سرقسطی. او راست: کتاب الدلائل.
ثابت. [ب ِ] (اِخ) ابن یزید الانصاری. صحابی است. ابن حجر گوید که این ثابت بن یزید همان ابن ودیعه است.
ثابت. [ب ِ] (اِخ) ابن ابی صفیه، ابوحمزه. صحابی است.
ثابت. [ب ِ] (اِخ) قمی. شاعری است ایرانی. (قاموس الاعلام).
ثابت.[ب ِ] (اِخ) ابن جابر. رجوع به تأبّط شراً شود.
ثابت. [ب ِ] (اِخ) ابن عبداﷲبن زبیر. جد عبداﷲبن مصعب است.
معادل ابجد
2113